به نگاهم بنگر

به وقت ترانه

به نگاهم بنگر به نگاهم بنگر که تمنا دیدی ازآن
سخن از دل بشنو که به نظاره تو نگهم بگشوده زبان

موی تو قرارم بهم می زند
چشم تو به مستی رهم می زند

غم های تو خون در دلم میکند
یاد تو زخود غافلم می کند

آه.... چه گنه کردم به تو دل بستم
به بر آتش ز چه بنشستم

بلای تو فتنه ی زمان عشوه گری
برای دل ای بلای دل چون شرری

بیا که سیل غمت مرا سوی خود کشاند
بتا زمن تا خبر شوی هستیم نماند

موی تو قرارم بهم می زند
چشم تو به مستی رهم می زند

غم های تو خون در دلم میکند
یاد تو زخود غافلم می کند

به وقت ترانه
۱۰ بهمن ۱۳۹۶